از سپيدهدم ازل، اين روزنهی نور را نگاه داشتهام،
پس هراسم نيست از ابليسان روزگار؛
ذره ذرهی وجودم مكيده شد
اما ملالی نيست،
تا سياهی ابديت گامی بيش نمانده؛
منتظرت خواهم ماند،
سنگ قبر شكستهی من
وعدهگاه ما خواهد بود.
پس هراسم نيست از ابليسان روزگار؛
ذره ذرهی وجودم مكيده شد
اما ملالی نيست،
تا سياهی ابديت گامی بيش نمانده؛
منتظرت خواهم ماند،
سنگ قبر شكستهی من
وعدهگاه ما خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر